خلاصه داستان : داستان در مورد دانش آموزی ست که به شهر کوچکی در شمال ایالت نیویورک می رود و به چالش کشیده می شود و با خانواده میزبان، روابط پویایی پیدا می کند و زندگیش دگرگون می شود و...

خلاصه داستان : در شهر دیلفور، انسان ها، خون‌آشام‌ها و زامبی‌ها در صلح و صفا کنار یکدیگر زندگی می‌کردند، تا زمانی که آخرالزمان بیگانگان فرا می‌رسد. حال سه نوجوان، یکی انسان، یکی خون‌آشام و دیگری زامبی می بایست چاره ای بیاندیشند تا از شر بیگانگان خلاص شوند.

خلاصه داستان : دو تا از بهترین دوستان بنام "آنا" و "بث" میخواهند برای آخر هفته یک سفر بزرگ را آغاز کنند و امیدوار هستند تا بتوانند مجددا ارتباطی که بین آنها شکسته شده را برقرار کنند و ...

خلاصه داستان : مادر سه فرزند به نام مارلو که سعی دارد تمام فرزندانش را با هر سختی که شده کنترل کند. برادر مارلو که او را در حال تقلا با زندگی روزانه‌اش می‌بیند، ابتکار به خرج می‌دهد و برای وی، پرستار بچه شبانه‌ای به…

خلاصه داستان : دختری که پدر دائم الخمرش مُرده، تصمیم می گیرد به تگزاس برود و زندگی اش را از نو شروع کند او در آنجا با خانواده ای آشنا می شود که ...

خلاصه داستان : داستان سریال از جایی شروع میشود که جو مک میلان یک جوان مجرد و خوش گذرون ولی در عین حال با تفکرات اقتصادی و جاه طلبانه وارد شرکت کاردیف الکتریک میشود و با شناختی که از گوردون کلارک دارد او را تشویق میکند که کار ساخت کامپیوترهای شخصی و خانگی را که گوردون قبلا ایده اش را منتشر کرده بوده و سپس اقدام به ساختشان کرده و موفق نبوده را دوباره از سر بگیرند، آنها با استفاده از مهندسی معکوس از روی چیپ های شرکت IBM سعی میکنند این کار را انجام دهند...

خلاصه داستان :سه نوجوان تگزاسی که از شهرشان خسته شده اند و در آنجا به بن بست رسیده اند به دنبال یک راه فرار هستند. اما وقتی یکی از آنها از یک نفر که مرتبط به یک باند جنایی هست دزدی می کند همه چیز خراب می شود و...

خلاصه داستان :«سارا کانر» باید به همراه یک «سایبرگ/انسان» از یک دختر جوان در برابر ترمیناتوری که از آینده آمده محافظت کنند.

خلاصه داستان :این فیلم داستان فردی جوان را به تصویر می‌کشد که توسط مردی استخدام می‌شود تا پس از مرگ پدر و مادرشان ، مسئولیت برادرزاده و خواهرزاده جوان خود را به عهده بگیرد ، اما طولی نمی‌کشد که اتفاقات غیرطبیعی رخ می‌دهد و…

خلاصه داستان :دختری جوان قصد دارد در مهمانی سالیانه‌ی تعطیلات در خانه‌ی دوست دخترش ، به او پیشنهاد ازدواج بدهد اما متوجه می‌شود که دوست دخترش هنوز در این باره با پدر و مادرش صحبت نکرده است و …